معنی صاحب جاه وجلال

حل جدول

صاحب جاه وجلال

ذوالجلال، جبروت، دارای شکوه، بزرگ قدر، باشکوه


جاه وجلال

شوکت


صاحب جاه و جلال

جبروت، دارای شکوه، بزرگ قدر، باشکوه

ذوالجلال


صاحب جاه و بزرگواری

ذوالجلال


جاه

منزلت و مقام

لغت نامه دهخدا

صاحب جاه

صاحب جاه. [ح ِ] (ص مرکب) خداوند مقام و منصب. ارجمند:
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم.
حافظ.


ذی جاه

ذی جاه. (ع ص مرکب) صاحب جاه: پادشاه ذی جاه.

فرهنگ عمید

صاحب جاه

دارای مقام و منصب، صاحب قدر و منزلت، ارجمند،

فرهنگ فارسی هوشیار

صاحب جاه

گاهدار پایه دار (صفت) خداوند مقام صاحب منصب، ارجمند.


ذی جاه

صاحب جاه و مقام خداوندشان و شوکت.


ذو جاه

صاحب جاه و مقام خداوندشان و شوکت.

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جاه

آبرو، اعتبار، جلال، دبدبه، درجه، رتبه، شان، شکوه، شوکت، عرض، فر، مجد، مسند، مقام، منزلت، منصب

فرهنگ معین

جاه

(اِ.) مقام، منزلت.

معادل ابجد

صاحب جاه وجلال

180

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری